سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طلبه بلاگ

عصمت اخلاقی

    نظر

                        عصمت اخلاقی



برای این جلسه ، درباره یکی از خصوصیات حضرت فاطمه معصومه (س) صحبت خواهیم کرد . یعنی راجع به کلمة عصمت ، عصمت رو از دو دیدگاه بررسی می کنیم : 1 ـ دیدگاه اعتقادی تحت عنوان یکی از صفات ائمه (ع) و 2 ـ از دیدگاه اخلاقی ( با نام عصمت اخلاقی )
ما یه عصمت الهی داریم و یک عصمت اخلاقی . عصمت الهی همین چیزی هست که راجع به معصومین (ع) و اهل بیت سلام الله علهیم اجمعین و پیغمبران (ع) باید اثبات کنیم . یه بحث کاملاً اعتقادی و کلامی هست . همون طور که می دونیم معصومین از هر گونه اشتباه و خطا و گناهی مبرا هستند . یعنی امام (ع) و پیغمبر (ص) نتنها هیچ وقت گناه نمی کنند بلکه هیچ وقت خطا هم انجام نمی دن . یعنی اشتباه نمی کنند حرف اشتباه هم نمی زنند و هیچ گونه حرفی از روی هوای نفس نمی زنند . هرچی پیغمبر (ص) می گن کلام خداست . هرچی امام (ع) می گه کلام خداست . لذا رسیدند خدمت آقا امام رضا (ع) عرض کردند : آقا ! شما بعضی وقتها می فرمائید که پدرم موسی بن جعفر (ع) گفت ، قالَ ابی موسی بن جعفر ، و گاهی می فرمائید : عَنْ جعفربن محمد ، عَن محمدبن باقر ، عَن علی بن حسین (ع) ، مثلاً تا می رسید به امام حسین (ع) ( من از بابام شنیدم که او از باباش شنید که او از باباش شنید ، تا مثلاً به امام علی (ع) برسید ) و بعد یه روایتی رو می گید ، درسته ؟ آقا فرمودند : بله ، گفتند : اماما ! بعضی وقتها می بینیم شما می گید : قال الحسین (ع) ، 6 ، 7 پله بالاتر از شما ، 6 ، 7 نسل قبل از شما بدون اینکه اون سلسله رو بگید . مگر شما خودتون از امام حسین (ع) شنیدید ؟ حضرت (ع) به جای اینکه جواب بدن ، یه حدیث قدسی رو بیان کردن که معناش اینه : یعنی ما وقتی حرف
می زنیم خدا داره حرف می زنه ، شما منتظرید که مثلاً من از پدرم نقل قول کنم ، نه ، ما هرچی می گیم ، خداداره می گه . چه با واسطه ، چه بی واسطه . لذا ما در شیعه اسم این مطلب رو می ذاریم عصمت . و لازمة اینکه دین خداوند محفوظ بمونه ، همین وجود عصمته . نماینده های خدا باید حرف خدا رو بزنند و لازمه که این تعداد ائمه (ع) ،‌ بیان و حرفهای اصلی رو بزنن . پس با این مقدمه ، در این جلسه قصد داریم عصمت اخلاقی رو بگیم انشاءالله :
اما عصمت اخلاقی چیه ؟ می فرمایند : بشر ممکن الخطاست الا معصومین (ع) . یعنی بشر ممکنه اشتباه کنه ،‌ غیر از اونهایی که خداوند حفظ کرده که حتی خطا هم نمی کنند . برای اینکه قراره حرفشون حرف خدا باشه . می خوایم ببینیم اون مقام عصمتی که من و تو می تونیم بهش برسیم چیه ؟ اسم این رو می ذاریم عصمت اخلاقی . همون عصمتی که خانوم فاطمه معصومه سلام الله علیها بهش رسید . همون عصمتی که زینب (س) بهش رسید . همون عصمتی که عباس (ع) ، علی اکبر (ع) ، اینها هیچ کدوم به مقام عصمت معصومین (ع) نرسیدند ، اما به این مقام عصمت اخلاقی رسیدند . اگه به خانوم فاطمه بنت موسی بن جعفر (س) می گیم : “ معصومه ” منظورمون همین عصمت اخلاقی هست و این مقامیست که من و شما می تونیم بهش برسیم . خُب البته یه نظر خیلی نادری هم هست که برخی از بزرگان گفتن . اون هم اینکه ممکنه انسانهای عادی هم بتونند به مقام عصمت در حد اهل بیت (س) برسند . این خیلی نادر هست ، و بحث زیادی هم روش هست . حالا من این رو مطرح نمی کنم . پس تا حالا همه اش مقدمه بود . اما بحث اصلی :
یه وقتهایی ما در کلام معصومین (ع) یه تحقیرهای رو در خطاب کردن مردم می بینیم ، مثلاً امام حسین (ع) در لحظة ورود به کربلا می فرمایند : مردم بنده دنیایند . یا در این روایتی که الان می خوام خدمتتون بگم ، امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند : مردم بنده دنیا و بنده ملوک اند . نه بنده خدا ! همین شمایی که به فلان مسؤول ایراد می گیری و بد می گی ، وقتی برای بازدید می یاد به استقبالش می ری . مثلاً آقا کسی که تا همین الان خیلی خیلی با فلان مسؤول بد بوده ، اگه یه وقتی این مسؤول بیاد داخل اتاقش پا می شه احترام می کنه . صحبت می کنه . می گه ، می خنده ، کمتر داریم مردمی که اونی که تو دلشون هست ، تو صورتشون هم معلوم بشه . خیلی کم اند . یعنی همونی که ممکنه پشت سر هزار تا بد و بیراه بگه ، وقتی نزدیک می شه به آدم ، می بینی خیلی خوب گرم می گیره .
الان خیلی کم ابوذر مانندی پیدا می شه ، الان همه ابوزر هستند ( صاحب زر ) کمتر کسی پیدا می شه که واقعاً لُب کلام خودش رو و اون محتویات درونش رو به صورتش و به رفتارش بروز بده .
ممکنه یکی مثلاً الان با خود من به عنوان یه آدم عادی ، 200 تا مشکل داشته باشه ، پشت سر من خیلی قوی باشه ، اما به من که می رسه این 200 تا می شه ، دو تا ، گرم می گیریم ، صحبت می کنیم و . . .
مردم معمولاً اینطورین . لذا امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند : “ مردم بندة ملوکند ، نه بنده خدا . ” ملوک یعنی افراد بزرگتر از خودشون . وقتی به اونها می رسند کوتاه می یان . اینجا امیرالمؤمنین (ع) عصمت اخلاقی رو معرفی می کنن . یعنی اونهایی که بندة ملوک نیستند و بندة مالکند . عصمت اخلاقی دارند . عصمتی که الان می خوام خدمتتون عرض کنم این عصمته . یعنی اونهایی که به جای اینکه پناه به ملوک ببرند ، به مالک پناه می برند . اونهایی که به جای اینکه دائماً کاسة گدایی شون جلوی صاحب منصبان و صاحب مُلک های دنیایی دراز باشه ، همیشه و همیشه در تحت حمایت و در سایه عنایت مالک واقعی هستند . این می شه عصمت . کسانی که در حاشیة دیوار مالک ، خونه شون رو بنا می کنند . یعنی اگر سه تا دیوار برای خونه اش می خواد بزنه ، دیوار چهارم دیوار الهی است . کسانی که اصلاً وقتی می خوان بنایی در دنیا بنا کنند ، می یان رو فنداسیون الهی کار می کنند . بنده اند . اما بندة مالکند . این عصمتی که الان می خوام بگم . یعنی اینکه اگر ما در هر کدوم از مادیات یا معنویاتِ مون پناه مون و چنگ انداختن مون به سمت خداوند تبارک و تعالی نباشه ، باختیم و دستور داریم در همه چیز مادیات و معنویات پناهت خدا باشه . ممکنه خیلی از وسایل در دنیا مورد استفادة ما قرار بگیره ، ممکنه آقای فلان ، خانم فلان ، به درد من بخوره ، نمی شه بهش پشت کنم . نمی شه من احتیاج به مردم نداشته باشم ، اما اینکه همه امیدم به فلانی باشه ، این درست نیست ، اینها فقط وسیله ای هستند از طرف خدا ، پناه اصلی تو باید خدا باشه .
ممکنه خیلی از ابزارهای دنیایی باعث وجهه اجتماعی من باشه . می گه : کنکور خیلی مهمه ، دانشگاه می رم ، وجهه اجتماعی کسب می کنم ، دو تا کلمه حرف می تونم بزنم ، بعداً احتمالاً خیلی مسائل رو با کنکور به دست می یارم . شغل خوب ، کار خوب و . . . این خیلی مهمه . شما یه گاری رو در نظر بگیرید که داره شما رو به جلو می بره ، کنکور برای تو حکم چرخه گاری رو داره ، یه وسیله است . صاحب گاری خداست . اگر غیر از این فکر کنی ، خداوند به تو اثبات می کنه که اشتباه می کنی . می ذاره بری دکترات رو هم بگیری . بعد بیکار توی خیابون بگردی !
میگه : بابا ! من دارم بهت می گم حرکت کن ، فکر نکن که تأثیر از تو هست ، تو حرکت کن ، علم ، مقام ، جسم ، مسائل فیزیکی ، پول ، مادیات ، حتی مستحبات و واجبات ، همه و همه برای اینه که اون گاری اصلی که دست خداوند هست حرکت کنه . پس بار اصلی دست خداست . شما مرکب لازم داری . می فرمایند : این مرکب ، عصمت اخلاقی هست . یعنی پناه جستن در مرکب الهی .
با چرخ خالی نمی شه حرکت کرد . اغلب بچه ها و بزرگترها و اغلب انسانهایی که در عالم فعلی هستند تمام هم و غمشون اینه که یه جور از ابزارهای دنیا استفاده کنند و کارشون رو جلو ببرن ( اونهایی که خیلی اهل کارند و فکرند ) غافل از اینکه اینها فقط و فقط ابزاره و کار رو خدا باید جلو ببره ، این می شه عصمت . حالا یکی یکی می یایم جلو تا ببینیم تو چه ریشه هایی می تونیم عصمت رو پیدا کنیم .
یه وقتی اومدند خدمت امیرالمؤمنین (ع) صحبت از گناه شد و از دنیا و خیلی چیزهای دیگه . آقا با یک لحن متعجبی فرمودند : شمایی که به دنبال دنیا می دوید و شمایی که به دنبال آخرت می دوید ! ( هر دو گروه رو مورد خطاب قرار دادند ) شمایی که الان پول می خوای ، مقام می خوای ، زن می خوای ، بچه می خوای ، خونه ، زندگی ، اعتبار ، ارزش ، احترام و محبت می خوای و تویی که دنبال مستحباتی ، واجباتت رو خوب انجام می دی ، بهشت میخوای ، دوری از آتش می خوای و . . . ( حضرت (ع) چهره شون رو در هم کشیدند ، با یه حالت تعجب فرمودند ) مگه بدون خدا می شه ؟! من تعجب میکنم ، بعد فرمودند : مگه میشه کسی عصمت نداشته باشه و دنبال این چیزهابره ؟ بایدشما درپناه خداجلو برید .
بعد مردم سؤال کردند : خُب آقا ! ما باید چکار کنیم ؟ این چیزی که شما می گید ، چیه ؟ عصمت خودتون رو می گید ؟ فرمودند : نه ، عصمت ما یه چیز دیگه است .
بذارید این جمله رو هم بگم : معصومین (ع)یه درجاتی رو کسب کردند ، به یه ردة بالایی رسیدند ، بعد خداوند تبارک و تعالی لیاقت دونست و به اینها عصمت عنایت کرد . اونها هم برای خودشون مشکلات خودشون رو دارند . یعنی امیرالمؤمنین (ع) و یا امام سجاد (ع) و . . . که می فرمایند : اَنا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الذلیلُ الحقیرُ المسکینُ المستکینُ المستجیر ” می گن : من گنهکارم و . . . اونها ، گناهان خودشون رو می گن ، گناهان اونها یه چیزهای دیگه است . مثلاً یکی از گناهان امیرالمؤمنین (ع) می دونید چیه ؟! ایشون در جایی به خداوند عرض می کنن : خدایا ! من شرمنده ام از اینکه بعضی از نفس هایی که در عمرم کشیدم ، برای این کشیدم که زنده بمانم . این رو هم باید برای تو می کشیدم !
اونها برای خودشون یه چیزهای دیگه ای دارند . هرچی آدم بیشتر مقام الهی رو درک می کنه ، بیشتر متواضع می شه . از این مطلب بگذریم ، این رو گفتم که یه وقت فکر نکنید اونها هنری نکردند . اونها برای خودشون یه سری مشکلات و سختی هایی دارند . اونها هم یک چیزهایی براشون ترک اولی منظور می شه . اذیت می شن باید توبه کنند . خدا با خواص سخت می گیره . توبه خواص سخت تره .
ادامه روایت : از امیرالمؤمنین (ع) سؤال کردند : آقا ! حالا این چیزهایی که شما می فرمایید درست ، اما ما چه جوری به عصمت برسیم ؟ آقا فرمودند با این مراحلی که من می گم شما به عصمت می رسید . 1 ـ با عبرت ، گفتند یعنی چی ؟ فرمودند : برای اینکه شما مردم خیلی چشم هاتون دنیا بینه و ظاهر بینه ، شما تا عبرت نگیرید در پناه خدا نمی یاید ، تا سالم هستی ، نمی یای تو پناه خدا ، باید مریض بشی و بیای . برو از مریض ها عبرت بگیر . تا غنی هستی ، تا ورشکست نشدی ، نمی یای در پناه خدا . باید ورشکست بشی ، برو از ورشکست شده ها عبرت بگیر . تا احساس می کنی زیبایی ، نمی یای در خونة‌خدا ، برو از اونهایی که زیبا بودند و الان شکست خوردند عبرت بگیر . تا احساس می کنی قوی و نیرومندی ، نمی ری در خونه خدا . برو از اونهایی که ضعیف شدند عبرت بگیر . تا مقام داری ، در خونه خدا نمی یای . برو بی مقام ها و اونهایی که یه زمانی مقام داشتند رو ببین و عبرت بگیر . تا گناه کاری نمی ری در خونه خدا ، برو اونهایی که گناه می کردند رو ببین که آخرش به کجا رسیدند و عبرت بگیر . یه کم جلوترت رو نگاه کن ، وقتی آدم به جامعه اش نگاه می کنه ، می بینه بابا ! واقعاً ابزارها دست خداست . واقعاً کسی غیر از خدا اصلاً نمی تونه این جامعه رو بچرخونه . هیچ چاره ای نداریم . لذا امیرالمؤمنین (ع) واقعاً به جا تعجب می کنن ، خیلی به جا تعجب کردن . فرمود : عبرت بگیر ، هی پناه ببر به خدا ، تا چشم داری قدر چشمهات رو نمی دونی . اونهایی که چشم ندارند رو ببین عبرت بگیر . بیا تو پناه خدا ، خدا چشمهات رو نگیره . خیلی از چیزها رو اگه از ما بگیرند دیگه هیچی نداریم . تو همین جسم مادی مون خیلی چیزها داریم . نه تو زندگی ، نه پدرت ، نه مادرت ، نه خواهر ، برادر ، نه خانواده ات ، تو همین جسمت خیلی چیزها داری که اگر بگیرند ، دیگه هیچی نداری . هیچی !
2 ـ واداشتن خود به صبر در مقابل ناملایمات :‌ عزیز من ! اگر فکر می کنی دنیایی در پیش داری که این دنیا هیچ مشکلی برای تو ایجاد نمی کنه و اگر فکر می کنی رویاهای دوران دبستان و راهنمایی و دبیرستان و . . . که برای خودت کاخی از آرزو می ساختی ، زندگی آرام پر از عشق ومحبت و صفا و صمیمیت فلان و فلان ، اگر فکر میکنی همچین دنیایی در پیش روت هست ، اشتباه میکنی . از تو رؤیاهات بیا بیرون . بیا بیرون ! دنیا تلخی داره شیرینی هم داره . بیا بیرون از رؤیاهات .
شماهایی که تازه ازدواج کردید اگه فکر می کنید ، این زندگی ای که الان دارید ، خیلی عشق می کنی ؟ ظهر برای نهار خونة مادرزن ، این ور ، اون ور ، راحت ! همه اش صحبت از عشق و صفا و خنده و جُک و صمیمیت و . . . هست اگر فکر می کنی برات می مونه اشتباه می کنی . از حالا خودت رو آماده کن ، دنیا و زندگی سخته ، خودت رو آماده کن . قدر این روزها رو خوب بدون . ولی برای خودت یه مقداری زمینه سازی روحی کن . این نمی مونه .
چقدر ما اول کاروانهای مشهد بهتون می گیم : قدر بدونید ؟ می گم آقا ! اگه فکر می کنید تا آخر عمرتون مشهدید ، اینطور نیست .
چقدر آماده می شی ؟ بعد چقدر قدر مشهدت رو می دونی ؟ الان هم آماده شو . آماده باش دنیا ناملایمات خیلی زیادی داره . بچه ات رو بزرگ می کنی ، همه هستی ات رو پاش می ریزی ، بعد یه کار می کنه ، همه وجودت رو خراب می کنه . آماده باش ! بی وفایی می کنه . تمام هم و غمت رو می ذاری که این درس بخونه ، حتی قدر این تلاشی که می کنی و می خوای برای خودش کسی بشه رو نخواهد دانست . آماده باش ! خودت هم همین طوری بودی . آماده باش .
امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند : اون کسی که می خواد در پناه خداوند قرار بگیره ، باید برای ناملایماتی که در پیش داره آمادگی کسب کنه که یه دفعه نَبُره . اِی . . . ! بابا . خدا چرا اینجوری کرد با ما ؟ شاعر می گه : آقا ! دنیا همه اش دو روزه . یه روز به دل بستن می گذره و یه روز به دل کندن ! از اول تا آخر عمرت شروع می کنی به دل بستن به مادیات و معنویات و انسانها و اشیاء و . . . بعد هم باید دل بکنی . اینقدر از این دل بستن ها و دل کندنها می یاد و می ره ! خودت رو آماده کن . غیر از این سایة خدا جایی نرو ، هرجا دیگه بری همینه . زیاد فرقی نمی کنه .
3 ـ تقوا : یعنی اینکه اینقدر دنبال این نگرد که مثلاً آقا ! چی حلاله ؟ چی حرامه ؟ یه کم از اون چیزهایی که فکر می کنی اگه انجام بدی ممکنه حرام پیش بیاد دوری کن . مثلاً عرض می کنم یه خیابونی هست ، توی این خیابون از صبح تا شب دختر و پسر دارند راه می رن و گناه می کنند ، خُب آیا راه رفتن توی این خیابون حرامه ؟ نمی شه حکم داد . ولی من بهت می گم : عزیز من ! تقوا می گه از تو این خیابون رد نشو . حرام نیست ، اما تقوا می گه رد نشو .
یه فتوایی من خودم از مقام معظم رهبری دیدم که ایشون گفته بودن اگه چند شرط برای بازی پاسور وجود داشته باشه ، اشکالی نداره . اما اگر این شرایط نیست اشکال داره و حرامه . اصلاً مطلقاً دست زدن ، نگاه کردن و بازی کردن پاسور حرامه . من در جایی این فتوا رو برای عده ای از عزیزان گفتم . فکر کردن گفتم : واجبه ! همون شب رفته خریده !!
عزیز من ! می گن : از شبهات دوری کنید . آقا ! خیلی چیزها شبهه ناکه . خیلی چیزهایی که احساس می کنید نورانیت شما رو کم می کنه ، ازشون دوری کنید . برخی از بازی ها هستن که 10 ساعت طول می کشه ! عزیز من ! ممکنه حرام نباشه ، اما عمرت رو نذار پای این بازی . بنا نیست من و تو اینقدر هم نفسمون و عمرمون رو هدر بدیم . بابا ! چیزیش نمونده .حتی 15 ساله ها و 16 ساله ها هم چیزی از عمرشون نمونده ! چشم به هم بزنی تموم می شه .
می گه : آقا ! اگر میخوای واقعاً در پناه خدا باشی از شبهات دوری کن . چون شبهات تو رو از سایة الهی و از ضِلِّ خداوند کنار می کشه . در مسیری قدم بذار که مطمئنی همه اش سایه خداست . بله می شه بنده تو فلان خیابون راه برم و ذکر بگم ، اما چیزهای دیگه هم هست . منظورم از خیابون ، مسیره . می تونم تو یه مسیری راه برم که تو این مسیر فقط و فقط سایة خدا باشه . اگر احیاناً احساس کنم انگار اون جلوها یه چیزی هست که یه کم از نورانیتم کم می کنه ، نباید برم . می گه انسانی که می خواد به مقام عصمت برسه باید اینگونه باشه در پناه خداوند در سایه خداوند این گونه باید باشه .
4 ـ حکمت : یعنی معرفت خداوند . ما در مذهب شیعه خودمون قریب به 100 هزار جلد کتاب معرفتی داریم . و چقدر معرفتهایی هست که در سینه عرفای ما وجود داره . اما تو ابداً نسبت به دینت کنجکاو نیستی . ( شمای فرضی ) اینقدر بی معرفتی می کنی که یه بی مرامی از راه می رسه و با سه جلد کتاب چِرت و پرت تمام دینت رو زیر سؤال می بره . می گه : آقا ! اینها راست نمی گن ، یعنی چی ؟ شیعه تو داره تو جهان داد می زنه ، هیچ جا راهش نمی دن و . . .
توی واتیکان مجمع التقریب مذاهب گذاشتند ، همه رو توی مناظره راه دادند ، غیر از نماینده شیعه !! چرا ؟ چون می دونن در مقابل مذهب شیعه کم می یارن .
تو همچین مکتبی داری ، اون وقت بهائیت از راه می رسه و یه دفعه همه چیزه تو رو زیر سؤال می بره . شما ببینید شخصی مثل محمد علی باب مؤسس این دینه . اون وقت تو با مرام علی (ع) چون هیچی از دینت بلد نیستی در مقابل اون کم می یاری .
می گه : اگر می خوای در پناه خدا باشی حکمت داشته باش . معرفت داشته باش . اگر در پناه خدا می خوای باشی ، علم داشته باش . ببین شیعه چی می گه ؟ بابا ! آخه تو که چیزی کم نداری . چرا دنبال معرفت نیستی ؟! این رو عنایت کنید .
5 ـ ضعفت رو با توسل جبران کن . امام سجاد (ع) می فرمایند : ” الهی فی هذه الدنیا همامٌ و احزانٌ و غمومٌ و بلاءٌ ” امام سجاد (ع) داره می گه ، مثل این که یه کارمندی خسته و کوفته اومده توی خونه ، نشسته داره با خدا حرف می زنه ، می گه : خدایا ! تو این دنیا چهار تا چیز بیشتر ما نمی بینیم : هموم ( غم ها ) “ والاحزان ” ناراحتی هایی که به قلب و روحم وارد می شه ، بی وفایی دیدن ها ، دل شکستن ها ، رفتن ها و برنگشتن ها ، “ غموم ” غم ها و گره ها ( گره پشت گره ، با بدبختی این گره رو باز می کنم ، می رم جلوتر ، یه جای دیگه زندگیم گره خورده )” و بلاءٌ ” آزمایشها و بلاهای دنیایی و اخروی ،” وفِی الآخرتِ حسابٌ و عِقابٌ ” جدی امام سجاد (ع) داره این چیزها رو ‌به خدا می گه : این از دنیایی که برای ما درست کردی ، اون هم از حساب و کتاب آخرت ، که برامون گذاشتی ! از راه نرسیده باید بریم تو صف حساب . ” فَاِنَ راحَتُ و الفرج ” خدایا چرا ما رو خراب کردی ؟راحتی ماچی شد ؟ آسایش ما چی شد؟فرج ماچی شد؟گشایش ماچی شد ؟ تا حالا اینطوری از این حرفها به خدا زدی ؟ حتماً بعد هم خودت احساس شرمندگی کردی ، گفتی : نه ، ناشکریه ، اِه دارم توهین می کنم به خدا . اما امام تو داره اینطوری می گه : ” فَإن راحَتُ من الفرج ” تو حتی ته دلت اون گله هایی رو که از خدا داری بگو ، منتها بعدش رو فکر کن که چه جوری باید شفا بگیری ، بگو به خدا ، ببین امامت چقدر راحت با خدا حرف زده ؟! گویا داره با باباش حرف می زنه ، با ، بابایی که ازش طلبکاره . گویا یه دختری نشسته داره از باباش ادعای جهیزیه می کنه ! اونقدر با خدا خودمونی حرف می زنه . ” فان راحت من الفرج ؟! . . . . ” بعد می فرماید : خدایا ! وقتی من رو خلق می کردی از من اجازه نگرفتی ، و وقتی هم می خوای من رو بکشی از من اجازه نمی گیری ! نه آمدنم دست خودم هست ، نه رفتنم . و بعد هم تو این دنیا من رو رها کردی ، کنار یه دشمن خیلی بزرگ گذاشتی ! نفسی که برای من خلق کردی نفس اماره است ، من رو به سمت بدی ها می کشه ، شیطان رو هم روی سر من گذاشتی .
امام سجاد (ع) چقدر گله کرد ؟! واقعاً الان ما موندیم خب خدا نعوذبالله چرا اینقدر به بنده هاش ظلم کرده ؟! یه دفعه امام سجاد (ع) راحتت می کنه می فرماید : من رو توی این بلایای فریبنده ، تو این دنیای پر از فریب ول کردی ، هرجا نگاه می کنم گناه ها برام شیرینه ، هی داره من رو فریب می ده ، هی داره من رو صدا می زنه ، صبح تا شب جلو من چاله گذاشتی ، صبح تا شب دام پهن کردی ، از این دام به بدبختی با یه توسلی در می یام ، یه دام دیگه جلوم پهن می کنی ، همه هم فریبنده و شیرینه . بعد به من می گی ” اِسْتَمسِک ” خودت رو نگه دار ، بعد می گی : خودت رو حفظ کن ؟! به من می گی : خودت رو کنترل کن ؟! نرو ، نخور ، نگاه نکن ، نبین ، اینجوری نباش . واقعاً چقدر عجیبه ! آقا امام سجاد (ع) این حرفها رو زده ؟! ” فَکَیْفَ اِسْتَمْسِکْ ” چگونه صبر کنم ؟ تو به جای من صبر کن !!
این می شه عصمت . یعنی باید لنگ بندازی جلوی خدا ! بگی : دیگه هیچ کاری من نمی تونم بکنم . اگر تو جلوی من رو نگیری من هیچ کاری نمی تونم بکنم .
لذا امام (ره) در کتاب اربعین حدیث شون به خداوند عرض می کنند : “ خدایا ! خمینی هیچ چی نیست غیر از گنهکاری که تو جلوی گناه کردنش رو گرفتی ! ”‌ این می شه مقام عصمت ! عصمتی که تو باید بهش برسی اینه . یعنی لنگ انداختن جلوی خداوند ! بگی : خدایا ! هیچی ندارم . فقط تویی . هیچی نمی گم ، تو می گی ، هیچ چی نمی شنوم ، تو می شنوی . و هیچ عملی نمی کنم ، تو عمل می کنی هیچ وقت گناهی انجام نمی دم به شرطی که تو جلوم رو بگیری .
با این حالت برو تو خیابون ، برو تو اداره ات ، برو تو محل کارت ، برو تو محل تحصیلت . مطمئن باش خدا جلوی تو رو
می گیره . حفظت می کنه . بگو : خدایا ! حفظم کن !                                                         

 

 

 

 

                                                                                                                                              والسلام .